در واقع ان ال پي بر اين اصل استوار است كه در آغاز تولد ، دستگاه عصبي و فكري انسان دست نخورده است . فرد به تدريج خود را با محيط پيرامون سازگار مي كند . رفتار ، گفتار و كردار اطرافيان را فرا مي گيرد و بنيان فكري و عصبي اش بر اين مبنا شكل گرفته و در طول زندگي بر اساس آن عمل مي كند . همين مسئله منشأ تفاوت افراد در فرهنگ ها و محيط هاي متفاوت است. به بيان ديگر پرورش دستگاه عصبي انسان در فرآيند رشد شكل گرفته و اين شكل پذيري ذهني تعريف كننده عملكردها ، واكنشها و در يك كلام كيفيت زندگي او خواهد بود . و سرمنشأ وجود تفاوتها در قابليت و توفيقات انسانها در طول زندگي همين تفاوت در ساختار پردازشگر عصبي آنهاست وگرنه تمام انسانها در بدو تولد ، تقريباً در يك سطح نسبي از توانمنديها و قدرتهاي دروني قرار دارند . با پذيرش اين واقعيت ، دانش ان ال پي سعي دارد ، با الگوبرداري و مدلسازي قالبهاي عملي ، ذهني و ساختاري انسانهاي موفق و برجسته ، روشها و تكنيكهايي موثر جهت پيادهسازي اين الگوهاي قدرتمند در انسانهاي متوسط و معمولي ارائه دهد .
تز ان ال پي بسيار ساده و كاربرديه . كافيه دقت كنيم آدمهاي موفق ، انسانهاي كارآمد و برجسته ، در موقعيتهاي خاص چطور رفتار مي كنند ، چطور حرف مي زنند ، چطور نگاه مي كنند و واكنش اونها چه كيفيتي داره و در كل چطور زندگي مي كنند كه اينقدر موفقند و بقيه نيستند . حالا با شبيه سازي و الگوبرداري و يك تقليد ساختاري و برنامه ريزي شده ، اين كيفيت برتر رو در شخصيت خودمون و در زندگي خودمون پياده كنيم ، انتقالش بديم به تمام اجزاي فكري و رفتاري و احساسي مون ، تا ما هم داراي چنين ساختاري بشيم . منطق ان ال پي ميگه ، اگه اين كيفيت شخصيتي رو از يك انسان برتر و برجسته انتقال بديد و در يك انسان متوسط و معمولي پياده كنيد ، قطعاً همون نتايج برتري كه براي انسان برتر اتفاق افتاده ، در انتظار آدم معمولي هم خواهد بود .
ان ال پي شيوه برخورد با ارتباطات و تغييرات است . اين دانش در اواخر دهه 1970 بر اساس تلاشهاي ريچارد باندلر و ژان گريندر بوجود آمد و به سرعت بسط پيدا كرد . ان ال پي مخفف عبارت برنامه ريزي عصبي كلامي است . مشاهدات و تحقيقات باندلر و گريندر و همكاران آنها نشان مي داد ، افراد مورد مطالعه آنها كه انسانهايي برجسته و موفق محسوب مي شدند ، روشها يا الگوهايي فكري ، احساسي و رفتاري داشتند كه دليل اصلي تاثيرگذاري و موفقيت آنها محسوب مي شد . اين افراد ممكن بود ، خود نيز از الگوهاي مذكور آگاهي نداشته باشند ، اما باندلر و گريندر بعنوان ناظراني دقيق ، سعي در تحليل و ساختارسازي اين الگوها داشتند . نتايج حاصله حاكي ازآن بود ، در صورتيكه افراد بتوانند اين الگوها را به روشني تشخيص و توضيح بدهند ، قادر به تقليد از آنها هم خواهند بود و اين منجر به نتيجه اي شگرف و درخشان خواهد شد : «همه افراد مي توانند با تقليد از الگوهاي برتر ، به موفقيت و كاميابي هاي مشابه دست پيدا كنند» .
بهترين ويژگي كه موجب تاثيرگذاري شگفت انگيز ان ال پي هست ، قابليت اون در تبديل عملكرد به عناصر كوچك و جزئي هست . اين عناصر كوچك و جزئي شخصيتي به راحتي قابل الگوبرداري هستند و با تلفيق و جاري كردن اين عناصر دروني در شخصيتمون ، به راحت تبديل به رفتار بيروني ميشند و اثرشون رو به طور مستقيم در زندگي ما نشون خواهند داد . اجازه بديد سادهتر خدمتتون عرض كنم ، فرض كنيد دوست داريد يك فروشنده موفق و كارآمد باشيد ، كافيه شاخصهاي عملكرد يك فروشنده موفق رو به دقت تحليل و بررسي كنيد و تشخيص بديد ، اونها رو به اجزاي كوچكتر و مشخصتر تقسيم كنيد . موقع حرف زدن با مشتري صداش چطوريه ، لحن حرف زدنش ، نوع برخوردش ، نوع نگاهش ، حركت دستهاش ، تو چه زاويه اي مي ايسته ، طرز ايستادنش ، محورهاي توضيحاتش ، نوع واكنشهاش ، طرز خنديدنش ، شكل چونه زدنش و تك تك اجزاي ارتباطيش با مشتري رو به دقت تفكيك و تحليل كنيد و سعي كنيد با احاطه و تسلط و شناخت رو اين جزئيات رفتاري ، حتي افكاري و احساسي و دروني از اونها الگوبرداري كنيد ، تقليد كنيد و در ساختار عملكرد خودتون پياده كنيد . فراموش نكنيد هر قدر شاخصها جزئي تر باشند الگوبرداري راحت تر و دقيق تر هست . حالا ميشه انتظار داشت همون نتايجي كه نصيب فروشنده موفق و برتر شده ، نصيب شما هم بشه و اين استراتژي ساده همون جادوي ان ال پي هست . البته در نظر داشته باشيد كار شما از اينهم ساده تر و كاربردي تره چون دانش ان ال پي قبلاً الگوها رو مدلسازي و آماده كرده و مهياي بهره برداري شماست .
چهار محور اصلي تمركز ان ال پي براي الگوسازي عبارتند از :
1- كيفيت رابطه اي كه با ديگران برقرار مي كنيم .
2- نوع نتيجه اي كه به واسطه هر عملكرد نصيب ما مي شود .
3- كيفيت استفاده اي كه از حواس پنجگانه خود براي درك موقعيتهاي مختلف داريم .
4- پرورش قدرت انعطاف پذيري براي پذيرش تغييرات .
اين 4 محور ، يعني روابط ، نتايج ، حواس و انعطاف پذيري مبناي تحليل و تعريف ساختار الگوسازي و مدلسازي عملكرد ، در ان ال پي مي باشد .
ان ال پي اين امكان رو در اختيار شما ميذاره كه هم شرايط فعلي كه باهاش درگير هستيد رو به خوبي درك كنيد و تحليلش كنيد و هم وضعيت دروني خودتونو كه در ارتباط با اون موقعيت در نهاد شما به وجود اومده رو بشناسيد و باز هم تحليل كنيد . حالا با شناخت كامل شرايط موجود و وضعيت دروني مرتبط خودتون ، بايد بريد سراغ تحليل شرايط سوم ، يعني همون وضعيت مطلوبي كه انتظارش رو مي كشيد . هنر ان ال پي تبديل و تطبيق شرايط دروني شماست به نحوي كه شرايط بيروني موجود رو به شرايط ايده ال برسونه . مثل اينكه يه كم پيچيده شد ، اجازه بديد با يك مثال خدمتتون راحت تر توضيح بدم . فرض كنيد شما روابط مطلوبي با همسرتون نداريد و از وضعيت ناهنجار فعلي كاملاً ناراضي هستيد ، دنبال چي هستيد ، كاملاً مشخصه داشتن يك روابط عاطفي پايدار ، آروم و زيباي خونوادگي كه آرامش و لذت شما رو تامين كنه . حالا قصد داريم از دانش ان ال پي براي بهبود شرايط كمك بگيريم . منطق ان ال پي از ما ميخواد ، الان به خوبي شرايط موجودمونو شفاف و تحليل كنيم ، شرايط فعلي ما اينه كه وارد محيط خونه مي شيم ، همسرمون رضايت و آرامش خاطر لازم رو نداره ، شروع ميكنه به واكنش نشون دادن ، غر زدن ، ايراد گرفتن و بداخلاقي . واكنشهاي اون به سرعت ما رو تحريك مي كنه و ما هم متقابل واكنش نشون ميديم ، قدرتمندتر و كوبنده تر و متقابلاً همسر ما به واكنش ما ، واكنش نشون ميده ، او هم كوبنده تر و قدرتمندتر و اين زنجيره واكنشها اونقدر ادامه پيدا ميكنه تا به شرايط بحراني برسيم و محصول اين فرآيند جهنمي است كه ازش متنفر و بيزاريم .
شرايط ايده ال چي هست ، اونه كه وارد خونه بشيم ، همسرمون سرحال و قبراق و شاد و شنگول و خوش اخلاق ، گل بگيم و گل بشنويم دادن آرامش و لذتي كه دلمون مي خواد رو تجربه كنيم . خوب حالا قسمت مهمش تحليل وضعيت دروني ما در ارتباط با شرايط ناهنجار هست و اينجا ان ال پي به ما كمك مي كنه سري به درون خودمون بزنيم و ببينيم چه خبره . چه پردازشها و فعل و انفعالاتي درون ما شكل مي گيره و جريان پيدا مي كنه كه ما در مواجهه با شرايط نامطلوب و ناهنجار داراي يك شخصيت مخرب ميشيم . و حالا با در اختيار داشتن اين سه نوع تحليل ، ان ال پي هنرش رو نمايش ميده ، درك شما رو از شرايط موجود به نحوي دگرگون ميكنه ، قابليتهاي دروني شما رو به نحوي سازماندهي مي كنه تا كيفيت پردازشهاي ذهني شما كاملاً تغيير كنه و در مواجهه با شرايط سخت و نامطلوب شخصيتي در شما متجلي بشه كه بتونه شرايط نامطلوب رو تبديل به شرايط مطلوب كنه . به عبارتي ان ال پي قصد داره با اتكا به تغييرات دروني شما ، شخصيتي رو در نهادتون خلق كنه كه اين شخصيت مي تونه شرايط بد و نامطلوب رو به شرايط شايسته و زيبا تبديل كنه و ان ال پي اين دگرگوني شخصيتي رو با روش الگوبرداري و تقليد اجرا مي كنه . الگوهاي آماده اي رو در اختيار ما ميذاره ، تا بتونيم در حداقل زمان و به شكل موثر صاحب اون شخصيتي بشيم كه شديداً بهش نياز داريم . اين الگوبرداري و تقليد كار پيچيده و غريبي براي ما نيست . در واقع ما از دوران كودكي روند طبيعي رشد و تكاملمون رو مديون الگوبرداري و تقليد از رفتار بزرگترها بوديم ، اما زماني كه خودمون بزرگ شديم و ديگه بزرگتري رو نتونستيم دور و برمون پيدا كنيم ، الگوبرداري رو هم فراموش كرديم و به همين دليل از اون به بعد سرعت رشد ما كندتر و جهت گيري تكامل ما سردرگم شد .
در نگرش ان ال پي نخستين گام براي ارائه واكنش و عملكرد بهتر و برتر ، شناخت و آگاهي كامل از ساختار نوع افكار ، باورها ، پردازشهاي ذهني و كيفيت رفتار موجود است . شاخصهاي شخصيتي موجود كه نتيجه دلخواه و مطلوب را توليد نمي كنند . زماني كه اين آگاهي و شناخت را شفاف و سازماندهي شده در اختيار داشته باشيد ، مي توانيد با كنترل پردازشهاي ذهني و بهرهگيري از ابزار و استراتژيهاي كارآمد ، تجديد نظر و تغيير لازم را در فرآيند اين پردازشها انجام دهيد . اين دگرگوني هدفدار و سازماندهي شده ، در چنين زمينه هايي اجرايي مي شود :
1- خلق ديدگاه و نگرشي جديد
2- آزمون رفتاري متفاوت
3- جايگزيني افكار منفي با افكار مثبت
4- جايگزيني باورهاي بازدارنده با باورهاي مشوق و نيروبخش
5- تحريك خلاقيت و خلق ايده هاي جديد
6- تغيير عادات كهنه و فرسوده
7- طراحي واكنشهاي جديد در هنگام مواجهه با شرايط دشوار
اصول اوليه ان ال پي براي بهبود عملكردهاي فردي بيان مي كنه . عملكرد متعالي و درخشان يك فرد قابل پياده سازي و انتقال به افراد ديگه با هر شرايطي هست . براي ارتقاء عملكرد يك انسان ، نياز داريم به پيشرفت ، بهبود مهارتها و قابليتهاي و دروني و اينكه جسم و روح به هماهنگي بيشتري دست پيدا كنه . همينطور بايد توجه داشته باشيم پردازشهاي ذهني كلي ، قابل تبديل به عناصر كوچك هستند . هميشه تغيير در عناصر كوچك و جزئي ساده تر و امكان پذيرتر از عناصر كلي هست و تمركز بر روي تغيير اجزاي كوچك شخصيتي نتيجه بخش تر هست . مثلاً اگر قصد داشته باشيم شخصيت يك آدم ترسو و بزدل و ضعيف رو تبديل به يك انسان شجاع و جسور و قدرتمند كنيم ، اين تغيير كلي به راحتي و به سادگي امكان پذير نباشد . اما اگه رو اجزاي كوچك عملكرد تمركز كنيم ، مثلاً سعي كنيم فرد موقع تاريكي به خودش مسلط تر باشد ، يا اينكه تغييري در اون ايجاد كنيم كه وقتي با آدم مهمي حرف مي زنه خودشو نبازه اين امكان پذيرتر و ساده تر هست و اينكه با تغيير اجزاي كوچك عملكرد اين انسان ترسو مي شه در كل او رو تبديل به آدمي شجاع و جسور كرد .
ان ال پي تو يك كلام ، راه دستيابي به قدرتها و منابع دروني بي نهايت انسانهاست . ان ال پي هميشه وضعيت خوب رو مشخص نمي كنه ، بلكه مي خواد وضعيت موثرتر رو نشون بده . يك حالت خوب مي تونه براي يك نفر خوب و براي يكي ديگه بر تلقي بشه . ان ال پي اصولاً دنبال تشخيص خوب و بد نيست ، بلكه دنبال تاثيرگذاري بهتر و جهت دار تر هست . نمي گه چه مدل روابطي بين والدين و فرزند مطلوب و پسنديده و دلخواه ولي راهي رو نشون ميده كه چطور پدر و مادر بتونند نفوذ و تاثير بيشتري روي بچشون داشته باشند . ان ال پي يك استراتژي هوشمندانه و كاملاً بصرفه است ، چون تمركزش روي ارتباط اجزاء مختلف با همديگرست و شناخت كانالهاي ارتباطي رو بهترين و سريعترين راه براي تاثيرگذاري مطلوب و كسب نتايج دلخواه ميدوند . ان ال پي سراغ جزئيات ميره ، بخوبي از اهميت كوچكترين جزئيات خبر داره ، جزئياتي كه اغلب مورد غفلت همه هستند ، اينكه طرف موقع حرف زدن چشماش چطوريه و حركت دستهاش چه فرميه ، چطور راه ميره ، چطور نفس مي كشه و انواع و اقسام جزئياتي كه هر كدوم مي تونند مورد بهرهبرداري موثر قرار بگيرند . ان ال پي افراد رو به طور مشترك داراي تواناييهاي بالقوه دروني مي دونه كه اگه با ابزار الگوبرداري بالفعل بشند ، راه بهبود تو زندگي رو مستقيم نشون ميدند . به ارتباط بين ضمير آگاه و ناخودآگاه توجه بسيار ويژه اي داره و بخصوص از تاثير شگرف ناخودآگاه بهره هاي فراواني ميبره . روند تغييرات و بهبود در فرآيندهاي ان ال پي سريع و قاطع هست و روشهاش كاملاً كاربردي و بي طرفانست . اين روشها ثابت نيست و براي هر فردي ميتونه متفاوت باشه . و به عبارتي ان ال پي اصل ثابت و لايتغيري رو بسط نمي ده و معتبر نمي دونه . نيازهاي افراد رو هر چي باشه محترم مي شمره و به اصطلاح اكولوژيكه ، يعني اصرار به در نظر گرفتن شرايط موجود هر فرد داره . باور داره اگه كسي تونست ، پس ديگران هم مي تونند و هر فردي رو بالقوه داراي تمام منابع مورد نيازش مي شناسه . سعي مي كنه بين بهترها ، بهترين تصميم رو انتخاب كنه و براي هر رفتار هدف كاملاً مثبتي رو طراحي ميكنه و هر جهت گيري منفي در ان ال پي نامفهومه . و دست آخر اينكه ان ال پي ، مفهوم هر عمل رو در شكل عكس العمل مشخص مي كنه و نه در هدف و نتيجه اون عمل . تا اينجاي كار سعي كردم يه معرفي كلي و كاملاً ساده از ساختار دانش ان ال پي خدمتتون ارائه بدم . در بخش بعدي كارگاه آموزشي ، به سراغ مفاهيم اصلي و كليدي ان ال پي خواهيم رفت .
پيش فرضها : پيش فرضها مراجع ارزشيابي و قضاوت شما در مورد هر موضوعي هستند . هر قدر دايره تجربيات و آگاهي شما وسيعتر باشد ، پيش فرضهاي مفصلتري در اختيار داريد . ان ال پي از يك ديدگاه ، علم طراحي و بازسازي پيش فرضهاست . به نحويكه پيش فرضها و مراجع ذهني منجر به تحليلهايي نيرومند و هدفدار شده و بعنوان بستري مناسب براي تحقق اهداف مورد استفاده قرار گيرند .
زياد مهم نيست ، دنبال صحت و سقم پيش فرضهاتون بگرديد . نيازي نيست تحليل كنيد آيا پيش فرض شما معتبره . مطابق با حقيقت و واقعيته يا نه تخيليه ، غيرواقعيه ، دو راز حقايق موجود هست . مهم اينه كه پيش فرض شما چه تاثيري در نگرشها و تصميم گيريهاتون داره ، شما رو به هدفتون نزديك ميكنه يا از اون دور . وقتي در اجراي تصميمي شكست مي خوريد و به بن بست مي رسيد، ممكنه پيش فرض شما كه عطف به آگاهي و تجربيات قبلي و دانسته هاي شما ميشه ، حكم كنه كه بي استعداد بوديد ، بي عرضه بوديد ، شانس نداشتيد ، شرايط مساعد نبود و يا ممكنه پيش فرض ديگه اي داشته باشيد كه بگه ، كافيه يه كم ديگه تلاش كنيد ، كافيه كمي انعطاف به خرج بديد و مسيرتونو عوض كنيد ،كافيه دوباره امتحانش كنيد . اصلاً مهم نيست ارزيابي كنيد آيا پيش فرض مدل اول واقعي تره ، بيشتر با حقيقت منطبقه ، منطقي تره يا پيش فرض دوم . مهم اينكه بدونيد كدوم پيش فرض تو حركت شما نقش سازنده و موثر رو بازي ميكنه و كدوم پيش فرض مخرب و بازدارنده . همه ما در برخورد با هر موضوعي آگاهانه يا ناآگاهانه مستقيم سراغ پيش فرضهامون ميريم ، پيش فرضهايي كه با درجات مختلف و به سبب عوامل مختلف براي ما موجه و پذيرفته شدند ؛ اين تيپ آدمها معمولاً دروغگو و بدجنسند ، اهالي فلان شهر اكثراً خسيسند ، مواظب باش زياد تو چشم نرمي ، اونهايي كه بدون پشتوانه ريسك مي كنند با سر به زمين ميخورند ، اجناس وطني همشون بنجلند ، اون فاميل چه مراسم هاي عروسي خسته كننده و كسالت آوري دارند ، وضع اقتصادي جامعه ما به اين سادگي درست بشو نيست . وام گرفتن از بانك باعث گرفتاري ميشه ، بهترين جا براي مسافرت شماله ، شنا تو استخر خيلي بهتر از درياست . شما چقدر پيش فرض تو مغزتون داريد . خيلي خيلي زياد . هر قدر تجربه و دانشتون بيشتر ، پيش فرضهاتون بيشتر و مفصلتر . و هر پيش فرض يه درجه اعتباري براتون داره و تا يه حدي بهش ايمان داريد . باز هم تكرار مي كنم مهمتر از ارزيابي صحت و سقم پيش فرضها كاركرد و تاثير اونها در مورد موضوع حركت ماست . ان ال پي قصد داره يه طراحي و بازسازي مجدد روي پيش فرضهاي ما داشته باشه و اونها رو جهت بده و تاثير گذاريش روي ما رو كنترل كنه . و به اين منظور يه فيلتر قدرتمند سر راه پيش فرضهاي ما قرار ميده تا بجاي اينكه پيش فرضها سد و مانع حركت ما بشند باعث تاثير مثبت و سازنده روي مسير تحقق اهداف ما بشند . ان ال پي تاكيد مي كنه كه يك سري پيش فرضهاي پايداري و مبنا رو براي هميشه در ساختار ذهن ما جاري كنه ، پيش فرضهايي كه ميتونند ما رو جهت بدند و در مسير حركت هميشه ما رو حمايت و تقويت كنند . بعضي از اين پيش فرضها عبارتند از ؛ در درون شما منابع و نيروهاي لازم براي رسيدن به هدف وجود داره ، براي بهره برداري بايد با شايستگي اونها رو از درون خودتون استخراج كنيد ، هر نوع رفتاري منجر به نتيجه بخصوصي ميشه . پس علتهاي تكراري هميشه نتايج تكراري رو توليد مي كنند ، هر مفهومي به نام شكست نامفهومه ، هر نتيجه مي تونه موفقيت كامل در اجراي يك فرآيند باشه و براي تغيير نتيجه بايد فرآيند مذكور رو عوض كرد ، هر نوع واكنش افراد به دليل نوع درك و استنباط اونها از اون موضوعه . پس واكنش بد به دنبال يك استنباط بد اتفاق مي افته . سيستم جسم و روح انسان ارتباط و تعامل تنگاتنگي با هم دارند و يك جسم سرحال و سالم شاداب ، صاحب روحي نيرومنده . شما هم كمي تفكر كنيد و از اين جور پيش فرضهاي موثر و نيرومند كه بايد در مركز فرماندهي ذهنمون مستقر كنيم ، پيشنهاد بديد .
باور : پيش فرضهايي كه به صحت آنها ايمان بياوريم ، تبديل به باور مي شوند . باور همان تفكر و نگرش با اطميناني است كه نسبت به درست بودن يا نادرست بودن موضوعي داريد . باورها از قدرتمندترين قواي ذهني انسانها محسوب مي شوند .
خاطرات : تجربيات گذشته شما وابسته به نوع دركي كه از كيفيت زندگي داشته ايد ، نقاط مرجعي هستند كه براي انطباق گذاري و ارزشيابي تجربيات جديد مورد استفاده قرار مي گيرند .
ارزشها : ارزشها يا ضدارزشها معيارهاي اندازه گيري و ارزيابي شما براي ارزشگذاري مفاهيم هستند .
عادتها : مسيرهاي مشخص و تكرارپذير رفتاري را عادت مي گويند . هر رفتاري كه با تاكيد ، احساس و تكرار همراه شود ، تبديل به عادت جاري خواهد شد . براي اقدام به رفتار نياز به اراده آگاهانه مي باشد ، اما وقوع عادات به شكل ناخودآگاه شكل مي گيرند .
باورها ، ارزشها ، خاطرات و عادتهاي ما تشكيل نظام بسيار نيرومند و تعيين كننده اي رو در ساختار ذهن ميدند كه ما از اين نظام بعنوان مركز كنترل و فرماندهي ذهن تعبير مي كنيم . تو اين مركز كنترل شگفت انگيز تمام واكنشهاي رفتاري ما ، شكل افكار ما و كيفيت احساسات ما طراحي و برنامه ريزي ميشه و اگه ما در برخورد با هر موضوعي شاهد افكار ، رفتار و احساسات متفاوتي هستيم ، اين توليد همين مركز فرماندهي هست . اين سه عامل يعني افكار ، احساسات و رفتار در واقع سه بعد اصلي شخصيت ما رو تشكيل ميدند . بنابراين واقعيت بسيار مهم و شگرف موجود خارق العاده اي به نام انسان اينه كه ، طراحي شخصيتش كاملاً برنامه ريزي شده و قابل تحليله و اين طراحي و اجرا متاثر از نوع باورها ، ارزشها ، عادتها ، تجربيات و ذهنيات ما ، در مركز فرماندهي ذهن ما طبق الگو و الگوريتم خاصي انجام ميشه . پس همين الان كه تو صاحب شخصيت فعليت هستي ، اين شخصيت محصول پردازشهاي فعال در ذهن تو و مركز و فرماندهي توست ، اگر حرفهاي من هيجانزدت مي كنه ، تحريكت ميكنه و بهت نيرو و قدرت ميده و ميتونه تحولي رو تو زندگيت ايجاد كنه ، اين مربوط به شخصيت خود توست ، شخصيتي كه محصول پردازشهاي ذهني توست و اگه اين حرفها برات كسالت آوره و بدرد نخوره باز هم وابسته به شخصيت خودته وابسته به اينكه در مواجهه با اين مطالب چه پردازشهايي تو ذهنت جاري ميشه و چه عكس العمل رفتاري ، احساسي و فكري رو در تو ايجاد ميكنه . ان ال پي استراتژي فوقالعادهاي براي دخالت آگاهانه در ساختار اين پردازشها ارائه ميده و با هوشمندي و نگرشي كاملاً تاثيرگذار سعي ميكنه در كمترين زمان و با كمترين هزينه ، تغييرات لازم رو در ساختن و شكل گيري شخصيت افراد بوجود بياره و اونها رو توانمندتر ، موفقتر و شايسته تر كنه . و فراتر از اون ان ال پي اعتقاد داره در قاموس نظام هستي كيفيت و شكل زندگي حتماً متناسب با نوع و كيفيت شخصيت افراد براشون تدارك ديده ميشه و در معرض تجربشون قرار مي گيره . هر زندگي قانوناً هم شأن ، هم ظرفيت و درخور شخصيتي هست كه داره اون زندگي رو ، زندگي ميكنه .
تمركز : تمركز بر دو نوع است . تمركز آگاهانه و تمركز ناخودآگاه . تمركز آگاه جهت گيري و بسيج شدن تمام امكانات و ابزارهاي آگاهي خود بر روي يك موضوع خاص مي باشد و تمركز ناخودآگاه زماني اتفاق مي افته كه پهنه وسيع ناخودآگاه ذهن با دركي مستقل از شعور و آگاهي فرد ، فرآيندها و پردازشهايش را معطوف به موضوعي خاص مي نمايد . معمولاً تمركز ناخودآگاه قدرتمندتر و موثرتر از تمركز آگاهانه است .
بعنوان مثال زمانيكه توجه آگاهانه خود را براي فراگيري حين مطالعه متمركز مي نماييد ، از ابزار تمركز شعور آگاه خويش بهره مي بريد و هنگامي كه بي جهت احساس آشفتگي و سردرگمي مي كنيد ، ناخودآگاه شما بر روي موضوعي آزاردهنده متمركز شده است .
تمركز آگاهانه همون تيز شدن ذهن يا بعبارت خودموني ، گير دادن آگاهانه به يك موضوع ، مفهوم يا سوژه خاص هست . موقع ديدن تلويزيون اگه تمركز آگاهانمون رو خرج ديدن اون برنامه كنيم ، كاربرد آگاهانه ما نسبت به موضوعات ديگه اي كه در معرض تجربش هستيم محدودتر ميشه و هر چي تمركز ما روي موضوع اصلي بيشتر باشه ، بي توجهي ما نسبت به مسائل موازي كمتر خواهد شد . اينه كه مثلاً صدامون مي كنند يا باهامون حرف مي زنند ولي متوجه نميشيم . اين محدوديت آگاهي ماست كه توان تمركزش محدوده و همزمان امكان تمركز كاملاً روي چند موضوع رو نداره . هر قدر ابزار آگاهي ما تيزتر باشه كارآمدتره . يعني هر قدر تمركز آگاهانه بيشتري روي يك موضوع داشته باشيم ، احاطه و تسلط ما روي اون موضوع بيشتره و بهتر مي تونيم ازش برداشت و بهره برداري كنيم . اما تمركز ناخودآگاه از جنس كاملاً متفاوتي است . عملكرد سيستم ناخودآگاه ذهن ما براي تمركز روي موضوعات كاملاً مستقل از شعور آگاهانه ماست . چه بسا ناخودآگاه به شدت متمركز روي موضوعي باشد و ما اثراتش را مشهود و مشخص ببينيم ولي در سطح آگاهي دركي از اين تمركز نداشته باشيم . خسته ايم ، كسليم ، افسرده ايم ، ناراحتيم ، عصباني هستيم ، بي حوصله ايم ، ظاهراً هيچ اتفاقي برامون نيفتاده ، هيچ موضوع و دردسري ذهن ما رو بخودش مشغول نكرده ولي در واقع ناخودآگاه ما به شدت روي موضوع يا موضوعاتي ناهنجار و آزاردهنده متمركز شده و نتيجش همين وضعيت نامطلوب ماست . يا برعكس احساس نشاط و سرزندگي و انرژي مي كنيم در حاليكه ، اتفاق مهمي برامون نيفتاده اما ناخودآگاه ما روي موضوعي پرهيجان تمركز كرده . ممكنه همزمان آگاهي و ناخودآگاه ما روي دو تا موضوع كاملاً متفاوت و متضاد متمركز باشند ، اما هميشه تمركز ناخودآگاه قدرتمندتر و اثراتش غالبه . ما عموماً بدون دستيابي به مهارتهاي برتر كنترل و احاطه اي روي تمركز ناخودآگاهمون نداريم ولي تمركز آگاهانه مي تونه كاملاً تحت اختيار ما باشه . ضمير ناخودآگاه ما طوري طراحي شده كه تمركزش جهت گيري آگاهانه نداره و روي نفس موضوع متمركز ميشه. بسته به اينكه ديتاهاي ورودي به ناخودآگاه ما با چه كيفيتي ارسال بشند ، اين سيستم اتوماتيك و غيرهوشمند به همون شكل روي ماهيت موضوع تمركز ميكنه و كاري به جهت گيري آگاهانه ما نداره . وقتي ميگي «به فيل قرمز فكر نكن» ناخودآگاه ما دقيقاً فيل قرمز رو تجسم ميكنه وقتي به خودت ميگي بايد اين روز خسته كننده و كسالت بار و رنج آور رو فراموش كنم ، دقيقاً روي خستگيها ، كسالتها و رنجها متمركز ميشه و اگه بهش بگي من از بدبختي ها و شكستهام فرار مي كنم ، همچنان متوجه بدبختيها و شكستهاي توست پس بايد بگي و احساس كني كه من به دنبال خوشبختي هستم به جاي اونكه به خودت بگي بدبختيهام تموم شد ، تا ناخودآگاه روي خوشبختيها تمركز كنه . اين ساختار و خاصيت حيرت انگيز ناخودآگاه قدرتمند ماست و فرق بسيار مهم تمركز آگاهانه و ناخودآگاه دقيقاً همين جاست . و دوستان عزيز ازتون مي خوام به اين موضوع واقعاً مهم خوب دقت كنيد و به خاطر بسپاريد . تمركز ناخودآگاه هزاران بار قدرتمندتر از تمركز آگاهانه ست و خيلي مهمه ، خيلي خيلي مهمه بدونيد و كنترل كنيد ناخودآگاهتون روي چه موضوعات و مضاميني متمركز ميشه . تمركز ضمير ناخودآگاه شما ريشه بسياري از احساسات افكار و رفتاري هست كه ناخواسته بايد حضور اونها در شخصيتتون رو بپذيريد . دقيقاً به همين دليل جهت گيري تمام استراتژي هاي ان ال پي بر مبناي يك مثبت نگري جامع و كلي و همه جانبه است . وقتي هر موضوعي رو از زاويه مثبت نگاه كنيد و روي وجوه مثبت اون تمركز كنيد و به قول معروف هميشه نيمه پر ليوان رو ببينيد ، تمركز ناخودآگاه شما معطوف به عوامل مثبت و سازنده ميشه و بر عكس توجه به عوامل منفي باعث تمركز ناخودآگاه روي مسائل منفي خواهد شد .
در مورد تمركز آگاهانه ذهن توجه به دو تا نكته مهم ديگه هم ضروريه . براي بهره برداري موثرتر از ذهن بايد توجه كنيد ، ذهن ما در سطح آگاهيش گنجايش محدودي بر تمركز داره و موارد خارج از ظرفيتش را حذف مي كنه . ذهن انسان تو يه زمان واحد معمولاً امكان تمركز روي 5 تا 9 موضوع مختلف رو داره و زمانيكه در معرض موضوعات بيشتري قرار بگيره ، اضافه ها رو حذف مي كنه . وقتي وارد فضاي جديدي ميشيم ، ذهن ما درآن واحد روي تعداد محدودي از المانهاي محيط تمركز مي كنه و مابقي داده ها به سطح آگاهي ما وارد نمي شند . پس براي بهره برداري بهتر از ظرفيت تمركز ذهن بهتره اين گزينش رو خودمون ، آگاهانه انجام بديم و روي موضوعاتي كه برامون مفيدتر و موثرترند ، متمركز بشيم . نكته مهم دوم اينكه ، تمركز ذهن چه در سطح آگاهي و چه در ضمير ناخودآگاه نسبت به نشانه ها ، استعاره ها ، نمادها و ديتاهاي مفهومي بهتر و سريعتر واكنش نشون ميده و تحريك ميشه تا اطلاعات مستقيم و بي واسطه . به همين دليله كه تابلوهاي راهنمايي رانندگي به جاي اينكه بنويسند ، خطر يا ورود ممنوع از نمادها استفاده ميكنند. با اطلاع از همين موضوع شما هم براي انتقال يك مفهوم به مخاطب هر قدر بيشتر از كنايه ها ، نشانه ها و استعاره ها و تمثيلها استفاده كنيد ، تاثيرگذاري مطلوبتري براي برانگيختن تمركز مخاطب خواهيد داشت .
نشانگرها : نشانگرها عبارتند از حركات يا ژستها و تيپهاي رفتاري و شخصيتي كه نشان دهنده فرآيندهاي ذهني مورد استفاده فرد مي باشند . با استفاده از نشانه هاي مشهود در رفتار بيروني ميتوان به پردازشهاي ذهني فرد پي برد .
مشاهده دقيق : با افزايش مهارتهاي مشاهده صحيح و دقت در كيفيت ظاهر و رفتار افراد ، مي توان تحليل مشخص و جهت داري از مفهوم رفتار او ارائه داد .
سنجش جزئيات : مشاهده جزئيات رفتار يك فرد و تفكيك شاخصهاي جزئي ظاهر عملكرد او مي تواند كمك شايسته اي به تحليل دقيق و مناسب رفتار و افكار و احساسات او را داشته باشد .
كيفيت حواس : افراد در استفاده از حواس پنجگانه خويش از كيفيتهاي مختلف و متفاوتي برخوردارند . كيفيت و طرز استفاده از ابزار بيان ، نوع گفتار ، شكل ابراز احساسات ، كيفيت شنيدن و نوع واكنشهاي جسمي در ارتباط مقوله هاي مختلف ، اطلاعات مهمي در ان ال پي براي تحليل فرد مي باشد .
يكي از محورهاي اصلي ان ال پي ، الگوسازي افراد به منظور تحليل شخصيت اونهاست و مبناي اين الگوسازي طرز استفاده افراد از حواس پنجگانه هست . اينكه افراد موقع حرف زدن ، نگاه كردن ، حركت دادن دستها و شكل واكنش اونها موقع شنيدن چه كيفيتي داره و چه شكلي داره ، مي تونه اطلاعات بسيار باارزش و ذيقيمتي رو براي شناسايي پشت پرده ذهن طرف مقابل و تيپ شخصيتي اون در اختيار ما ميذاره . و اين يكي از اصول اساسي ان ال پي هست كه من هم به صورت مشروحتر در دوره هاي پيشرفته ان ال پي استراتژيها و تكنيكهاشو خدمت شما بازگو خواهم كرد . بعنوان يك نمونه ساده براي درك بهتر اين موضوع ، مثلاً تند حرف زدن يك فرد مي تونه نشونه بصري بودنش باشه و اينكه حس بينايي او فعالتر و تاثيرپذيرتره و او انساني بيرون گراست يا برعكس كندصحبت كردن مي تونه دليل لمسي بودن و درونگرا بودنش باشه و يا اينكه آدمي احساساتي هست . و يا نوع واژه ها و تكيه كلامها و عباراتي كه فرد در صحبتهايش به كار ميبره مي تونه بعضي زواياي شخصيتش رو نشون بده . جالب اينه كه حتي از نوع نگاه يك فرد هم ميشه پي برد الان چه نوع پردازشي رو داره تو ذهنش انجام ميده و اينها تكنيكها و ابزارهاي موثر ان ال پي هست .
ديدگاه : ديدگاه عبارت است از نوع نگاه و نگرش فرد نسبت به يك موضوع خاص . وابسته به شكل فرآيندهاي ذهني ، ديدگاه افراد مختلف نسبت به موضوعي ثابت مي تواند كاملاً متفاوت باشد و به اين ترتيب درك انسانها از وقايع زندگي مختلف بوده و كاملاً برخاسته از نوع ديدگاه افراد است .
تغيير موقعيتهاي ادراكي : همانطور كه زواياي ديد مختلفي را مي توان به هنگام در نظر گرفتن يك وضعيت اتخاذ نمود ، موقعيتهاي ادراكي بي شماري نسبت به موضوعي واحد وجود دارد . تغيير موقعيت ادراكي يعني توانايي و مهارت نگرش از زاويه اي متفاوت از حالت فعلي و دگرگوني درك استنباط از يك موضوع واحد .
اين جمله رو زياد شنيديد ، ديدتو نسبت به موضع عوض كن . واقعيت اينه كه اين جمله بسيار ساده و بديهي ، دنيايي از استراتژيها و تكنيكها و روشهاي بهبود رو در خودش جا داده . نوع واكنش ما ، نوع تفكرات ما و شكل احساس ما نسبت به يك موضوع يا اتفاق ، بستگي به درك و استنباطي داره كه ما از اون موضوع داريم . اين درك و برداشت يك فرآيند ذهني هست كه بستگي به ساختار ذهن ما داره . و ما به اين فرآيند بسيار مهم ذهني ميگيم زاويه ديد ، نوع نگرش يا ديدگاه ما نسبت به اون موضوع . موقعي كه من با مفهومي يا اتفاقي برخورد مي كنم ، پردازشي در ذهن من انجام ميشه كه در اثر اين پردازش ، شاخصهاي شخصيتي من شامل افكار ، رفتار و احساسات نسبت به اون موضوع خاص توليد ميشه . در حاليكه تو اگه با همون موضع برخورد كني فرآيند ديگه اي در ذهن تو انجام ميشه و شخصيت ديگه اي با ابعاد سه گانه افكار ، رفتار و احساسات در تو جلوه گر ميشه . اين شخصيتها وابسته به ساختار ذهن من و شماست . فرض كنيد با ديدن صحنه شيطنت و شلوغ بازي و سرخوشي چند تا جوون توي پارك من عصباني ميشم و نسبت به بيموالاتي و بي ادبي اونها اعتراض مي كنم ، در حاليكه ممكنه تو با ديدن اين صحنه ياد خاطرات خوش دوران نوجوونيت بيفتي و غرق شادي و لذت بشي . پس يكي از مباحث بسيار مهم و تعيينكننده در ان ال پي ورود به ساختار پردازشهاي ذهني هست . يعني بتونيم نوع زاويه ديدمون رو نسبت به يك موضوع بخوبي تحليل كنيم و فراتر از اون با يه استراتژي مناسب ، به نحوي موثر و هوشمندانه اون رو تغيير بديم و نوع درك و استنباطمون رو نسبت به يك موضوع عوض كنيم تا در نهايت شاهد بروز شخصيتي موثرتر ، قدرتمندتر ، آرامتر و موفق تر در وجود خودمون باشيم .
شرطي سازي : شرطي سازي يا شرطي شدن به مفهوم بروز يك واكنش شخصيتي ثابت ، نسبت به محركي خاص به طور ناخودآگاه است . در ساختار پردازشهاي ذهني انسان ، چنانچه فرآيندي به طور مكرر اتفاق بيفتد و به مرور زمان در برخورد با محركي خاص ، واكنش شخصيتي ثابتي شكل بگيرد ، ساختار واكنشي جسم و روح ما نسبت به اين فرآيند شرطي مي شود . به اين معنا كه در صورت مواجهه مجدد با همان محرك ، به طور ناخودآگاه واكنش مربوطه اتفاق خواهد افتاد .
شرطي شدن يكي از مفاهيم اصلي ان ال پي به شمار ميره كه با استفاده از اين فرآيند بسيار مهم ، ان ال پي تكنيكها و روشهاي موثر و كاربردي رو در اختيار ما ميذاره . بسياري از حالتهاي قدرتمند و موثر و كارآمد تو شخصيت ما با بهره گيري از اين روش به شكلي نيرومند و پايدار شكل مي گيره و مي تونه بي نياز از اراده آگاهانه ما تو نهادمون مستقر بشه . مي تونيم اون نوع رفتار يا اون احساس مطلوبي رو كه بهش احتياج داريم و در مواقع مهم بايد از خودمون بروز بديم با استفاده از اصل شرطي سازي بدست بياريم . از طرف ديگه خيلي از ناهنجاريهاي رفتاري و احساسات ناخوشايند كه گرفتارشيم و حريفش نمي شيم و نمي تونيم برطرفش كنيم بواسطه اين هست اون شرايط نامطلوب در وجود ما شرطي شده و برطرف كردن ساختارهاي شرطي شده در ذهن ما نياز به روشها و تكنيكهاي خاصي داره . بعنوان مثال اگه در مواقع مهم مثل سخنراني در جمع يا شركت در جلسات مهم يا ملاقات با مقام بالاتر احتياج به اعتماد به نفس بالايي داريم ، مي تونيم اين اعتماد به نفس رو در وجودمون نسبت به يك محرك خاص شرطي كنيم تا هر وقت بهش احتياج داشتيم ، بتونيم به سرعت سرشار از اعتماد به نفس بشيم . و يا اينكه اگه بعنوان مثال در مجادلات خونوادگي ناخودآگاه كنترلمون رو از دست ميديم و به سرعت عصبي مي شيم و رفتار ناخوشايندي ازمون سر ميزنه ، به اين خاطره كه اين شرايط احساسي ناهنجار نسبت به يك محرك خاص مثل پرخاشگري همسر شرطي شده و ما علي رغم اينكه تمام سعيمونو براي برطرف كردن اين عدم تعادل احساسي داريم ، زورمون نمي رسه ، چون اين ساختار ناهنجار در وجود ما شرطي شده و حمله به ساختارهاي شرطي شده نياز به اهتمام بيشتر و برخورد هوشمندانه تر و تكنيكي تري داره . ان ال پي با شناخت ساختار شرطي سازي ذهن ، روشها و تكنيكهاي موثري هم براي شرطي سازي مفيد و سازنده و هم براي برهم زدن ساختارهاي شرطي شده ناهنجار و مخرب در اختيار ما ميذاره ، تا بتونيم به نحوي موثر شخصيتمونو بهبود بديم .
ضمير ناخودآگاه : ذهن انسان مركز اصلي اجراي كليه پردازشهاي حياتي وجود اوست . پردازشهايي كه مسئوليت طراحي و كنترل كليه فرآيندها و واكنشهاي جسمي و روحي را بر عهده دارند و دربرگيرنده هر نوع فعل و انفعاليست كه در وجود انسان رخ مي دهد و ماهيت او را تعريف مي كند . ذهن انسان از دو لايه تشكيل شده ؛ لايه بسيار كوچكتر و محدودتر آگاهي و پهنه وسيع و نامحدود ناخودآگاه او .
مفهومي كه از آن به عنوان ضمير ناخودآگاه ياد مي كنيم ، شامل بازه بسيار گسترده و عظيمي است كه در آن انبوه پردازشهاي گوناگون به منظور تنظيم و كنترل ميليونها فرآيند تامين كننده حيات جسمي و روحي رواني انسان شكل مي گيرد . فرآيندهايي كه بخش عمده آنها به طور ناخودآگاه و مستقل از درك آگاهانه ما همواره در حال طراحي و اجرا هستند .
ابركامپيوتر عظيم مركزي ، پردازشگر بي نهايت دروني ، مركز فرماندهي جسم و روح ، مجراي اصلي ارتباط دروني انسان با نظام هستي ، منبع انرژي بي نهايت درون انسانها و پهنه بي نهايت شگفتيهاي درون انسان ، اينها عباراتي هستند كه مي تونيم از اونها براي توصيف مفهوم حيرت انگيز و بي نهايتي به نام ضمير ناخودآگاه انسان استفاده كنيم . ساختار پيچيده و شگفت انگيزي كه علوم امروزي با تمام پيشرفتهاش از درك عظمتش عاجز مونده و نگرشهاي عرفاني از اون بعنوان كانال ارتباط ملكوتي ما ياد مي كنند . با تمام اين حرفها اگه بخوايم از يه توصيف و مدلسازي ساده براي بيان ضمير ناخودآگاه استفاده كنيم ، بايد بگيم ، ما انسانها دو نوع پردازشگر يا دو نوع كامپيوتر در نهادمون مورد استفاده و بهره برداري قرار ميديم ، تا بتونيم ماهيت و ساختار پيچيده انسانيمون رو اجرا كنيم ، كامپيوتر اول كه به لايه سطحي ذهن ما اطلاق ميشه ، عبارتست از ذهن آگاه . كامپيوتر كوچك و ساده و پيش پا افتاده اي كه كاملاً تحت اختيار و كنترل ماست و روند پردازشها و جهت گيري فرآيندهاش كاملاً تحت اختيار و مطابق با ارادة آگاهانه ماست . هر طور دوست داشته باشيم مي تونيم اون رو جهت بديم و نتايج مورد نياز رو ازش استخراج كنيم . به سبب سادگي رفتار اين پردازشگر ما كنترل و تسلط ذاتي و غيراكتسابي روي شعور آگاهمون داريم و به خاطر همين تسلط و كنترل ما انسانها رو موجودي مختار و داراي حق اختيار و انتخاب مي دونند . در حاليكه محصولات توليدي و نتايج اخذ شده از اين ميني كامپيوتر كوچك يعني آگاهي ما ،نتايجي سطحي ، ساده ، ناپايدار و نامطمئن هست و هر لحظه مي تونه دست خوش تغيير و نابودي بشه . ما به سادگي مي تونيم الان درباره موضوعي قضاوتي بكنيم و چند لحظه بعد با پردازشي دوباره ، پردازش قبليمون رو نقض كنيم و نتيجه قضاوت فعلي ما متضاد با قضاوت چند لحظه قبلمون باشه . اما كامپيوتر اصلي يا لايه دوم ذهن ما ، عبارتست از پردازشگر حيرت انگيز و عظيم ضمير ناخودآگاه ، كه برخلاف لايه اول ذهن ما ، ساختارش بسيار پيچيده ، دقيق و از پيش برنامه ريزي شده است و ما در حالت معمول كنترل و تسلط آگاهانه اي روي پردازشهاي اين ابركامپيوتر نداريم . بعبارتي پردازشگر عظيم ضمير ناخودآگاه ما تحت كنترل نرم افزارهايي ثابت، از پيش طراحي شده و غيرهوشمند هست . انبوه نرم افزارهاي متنوعي كه به طور مشترك در نهاد تك تك ما وجود دارند و هر كدوم اگر فعال بشند و كدهاي لازم براي فعالسازيشون فراهم بشه ، نتيجه مخصوص خودشونو توليد مي كنند و اين فرآيند مستقل از فراست و اراده آگاهانه ماست . در ضمير ناخودآگاه همه ما ، نرم افزارهاي لازم براي اجراي هر فرآيندي وجود داره ، نرمافزارهايي كه اگه موثر و قدرتمند فعال بشند مي تونند از ما يك قاتل سنگدل بسازند يا ما رو تبديل به يك مصلح جهاني بكنند و اينكه چه نرم افزارهايي با چه كيفيتي در ناخودآگاه ما فعال ميشند ، تعريف كننده شخصيت فعلي ماست . بنابراين ويژگي ابركامپيوتر فوق العاده ضمير ناخودآگاه ما اينه كه اولاً اجراي فرآيندها و پردازشها در اون تحت اختيار و كنترل آگاهانه ما نيست و برخلاف سطح آگاهي ذهن ما ، تسلط و قدرت كنترل بي چون و چرايي بر روي اون نداريم و كنترلش مستلزم مهارتها و معرفتهايي خاص و برتر هست كه اكتسابي و قابل فراگيريه و با داشتن اين مهارت فوق العاده و اين قدرت جادويي ، يعني كنترل و برنامه ريزي ضمير ناخودآگاه از انساني ساده و معمولي به انساني برتر و قدرتمند تبديل مي شيم . ثانياً نتايج و خروجيهاي توليدي اين كامپيوتر قدرتمند كه نتيجه پردازشهاي مربوط به نرم افزارهاي ذهني هست ، درست برعكس ميني كامپيوتر شعور آگاه ما ، محصولاتي نيرومند ، پايدار و موثر و تعيين كننده است . محصولاتي كه براي وجود ما جزو احكام قطعي و يقيني و لازم الاجرا محسوب ميشند و در يك كلام تعريف كننده ماهيت واقعي ما هستند .
نرم افزارهاي ذهني : نرم افزارهاي ذهني مفهومي براي مدلسازي فرآيندها و پردازشهاي ذهني محسوب مي شوند . اين نرم افزارها سيرهاي مشخص و از پيش طرح ريزي شده اي هستند كه اجراي هر واكنش يعني تبديل علت به محصول از طريق آنها اجرا مي شود . نرم افزارهاي ذهني الگوها و الگوريتمهاي مشخص و تعريف شده اي دارند .
ذهن ما به شكل حيرت انگيزي در هر لحظه در حال فعاليته . در هر كسري از ثانيه ، ميليونها پردازش در ذهن ما انجام ميشه . تنها قسمت بسيار كوچكي از اين پردازشها در سطح آگاهي ما قابل درك و بخش عمده اون در سطح ناخودآگاه ما اتفاق مي افته كه براي ما محسوس و ملموس نيست و لازم هم نداريم كه از اين پردازش خبر داشته باشيم . پردازشي كه بايد نظم سيستم تنفسي يا عملكرد قلب و ساير اندامهاي حياتي ما رو تنظيم كنه . پردازشي كه باعث بروز حالت خوشحالي و شادي در ما ميشه . پردازشي كه ما رو غمگين و افسرده و يا عصباني و پرخاشگر ميكنه . پردازشها تو هر موقعيت تصميمي رو براي ما خلق مي كنند . ممكنه فكر كنيم اين پردازشها همينطوري و تصادفي و شانسي شكل مي گيرند ، اما واقعيت اينه كه روند اجراي اين پردازشها در ذهن تمام انسانها كاملاً قانونمند ، قابل تحليل ، سازماندهي شده و طبق ساختار و الگوريتمهاي كاملاً مشخص و تعريف شده اي اجرا مي شند و هر كدوم مسيرها و متدهاي كاملاً مشخصي دارند كه ما اونها رو تحت عنوان نرم افزارهاي ذهني بيان مي كنيم . پس در پردازشگر مركزي يا ضمير ناخودآگاه ما ، هميشه نرم افزاري هست كه اگه كدهاي فعالساز ويژه اون ارسال بشه ، يعني علتها و زمينه هاي عملياتي شدنش فراهم بشه ، ما عصباني ميشيم ، ناراحت ميشيم ، افسرده ميشيم يا خوشحال ميشيم ، احساس قدرت و اعتماد به نفس مي كنيم و همينطور ميليونها نرمافزار در ذهن ما حاضر هستند كه در شرايط معمول بسياري از اونها غيرفعالند ، تعداديشون نيمه فعال و بخش كوچكي از اونها فعال ميشند و برآيند عملكرد اين مجموعه نرم افزارهاي ذهني در نهاد ماست كه شخصيت ما رو در هر لحظه و در هر موقعيت خلق ميكنه و شكل ميده .
شخصيت : شخصيت عبارتست از بالفعل شدن و جاري شدن پردازشهاي ذهني ، در نمادهاي دروني و بيروني وجود انسان . شخصيت هر فرد خروجي واكنشهاي ذهني اوست و شامل سه بعد افكار ، رفتار و احساسات مي باشد .
شخصيت يعني چه؟ ما در هر موقعيت و در هر لحظه مواجه ميشيم با يك موضوع با يك مفهوم با يك مسئله و در قبال اون موضوع ، مفهوم يا مسئله بايد ماهيت خودمونو ابراز كنيم و بعبارتي خودمونو نشون بديم و بيان كنيم . وقتي دوستمون تو چشممون نگاه ميكنه و دروغ شاخداري رو تحويلمون ميده ، يا وقتي راننده تاكسي كرايه اضافي رو از ما مي خواد ، يا وقتي ازتون درخواست ازدواج ميشه ، يا خبر بدنيا اومدن بچتونو ميدن يا خداي نكرده خبر فوت عزيزي رو ميشنويد ، يا يه فوتبال پرهيجان رو تماشا مي كنيد يا از خوردن غذاي لذيذي لذت مي بريد و با هر مفهوم و موضوعي كه تماس پيدا مي كنيد ، ناگزير بايد واكنش نشون بديد . حتي واكنش نشون ندادن و خنثي بودن هم يك جور واكنش هست و ما بايد تو هر لحظه خودمونو نمايش بديم ، ابراز بكنيم و تعريف كنيم و اين يعني جاري شدن شخصيت ما . شخصيتي كه در ما جلوه گر ميشه ، قراره چه حالتها و چه فعل و انفعالي رو نشون بده . ما هر موقع در معرض محركي قرار مي گيريم افكاري در ذهن ما خلق ميشه ، احساسي وجود ما رو فرا مي گيره و رفتاري از ما بروز پيدا مي كنه كه معرفي كننده شخصيت ماست . پس مي تونيم شخصيت رو داراي ابعاد سه گانه افكار ، رفتار و احساسات بدونيم . اين محصول مهم يعني شخصيت ، مستقيم و بي واسطه توليد پردازشهاي ذهني ماست و اونطوركه نرم افزارهاي ذهني ما فعلي شدند و با كيفيتي كه فعال شدند و پردازشهاشونو انجام دادند، نتيجه اي رو توليد مي كنند و به عرصه زندگي ما عرضه مي كنند كه اسمش همون شخصيه و اين محصول قراره ما رو معرفي كنه و ماهيت ما رو تعريف كنه و نشون بده ما در نظام هستي كجا ايستاده ايم و نقشمون چيه .
تجسم اخلاق : واحدي در ذهن تمام انسانها ، وظيفه ساختن تصوير ذهني را بر عهده دارد به نام موتور تجسم . اين واحد براي هر مفهوم ، تصويري ذهني ارائه كرده و به بايگاني ذهن ارسال مينمايد . تجسم اخلاق فرآيند بهره برداري موثر ، هدفدار و جهت گيري شده از موتور تجسم به منظور خلق كدهاي تصويري نيرومند و موثر محسوب مي شود .
ما براي هر مفهومي يك تصوير ذهني در اختيار داريم . تصويري كه محصول تجسم ذهن ماست . همه ما براي مفاهيمي مثل صبح زيبا ، شب آرام ، دريايي طوفاني و يا مفاهيم ذاتي مثل قدرت ، ترس ، خيانت ، اعتماد به نفس ، دروغ ، ايثار و امثال اون كدهاي تصويري بخصوصي رو در ذهنمون سراغ داريم . ما حتي براي هر فرد چه اونو ديده باشيم يا نديده باشيم يك كد تصويري بخصوص تو ذهنمون داريم . هر كدوم از ما كدهايي مخصوص در خودمون تو بايگاني ذهنمون داريم و قطعاً كدهاي تصويري ما با هم فرق مي كنه . بنابراين موتور جسم خلاق واحد حيرت انگيزي در ساختار ذهن ماست كه وظيفه داره براي تمام مفاهيم ادراكي ما كدسازي كنه . اما فرآيند تجسم خلاق يعني بهره برداري موثر و هدفدار از موتور تجسم و ساختن كدهاي تصويري موثر و نيرومند با كنترل و خلاقيت كاملاً هدفدار و به منظوري خاص . وقتي كه موفقيتي رو در آينده با خلاقيت تجسم مي كنيم ، يعني داريم كدهاي مورد نياز براي يك استراتژي و اجراي فرآيندي مهم رو تدارك مي بينيم . وقتي داريم از يه تجربه تلخ و دردناك كدهاي تصويري مطلوب و قابل تحمل مي سازيم ، داريم براي يك فرايند بهبود و اصلاح يك سري كدهاي تصوير نيرومند و موثر خلق مي كنيم . فرآيند تجسم خلاق تكنيكي بسيار نيرومند و موثر هست كه در استراتژيهاي ا
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: ان ال پیnlpشرطي سازيانكودينگجانكينگنگرش